سلام
از همه دوستان برای این بحث جالب تشکر میکنم. داریم استفاده میکنیم.
جناب قاسمیان؛ ممنون از لطف شما - شرمنده میکنید. اگر درست متوجه شده باشم، بحث بر این است که انبارها دارای گروهبندی و طبقه بندی باشند. به این ترتیب انبارهای فرعی مثلا با زیرشاخههای یک انبار اصلی قابل مقایسه خواهند بود. متاسفانه این امکان در سیستم ما وجود ندارد. این توصیه را جزء پیشنهادهای سیستم لحاظ میکنیم ولی چون از ابتدا پیشبینی نشده و تغییرات هم بسیار گسترده خواهد بود بعید میدانم که موفق به انجام آن شویم.
اما از دو مسیر دیگر میتوان به این داستان توجه کرد: یکی اینکه طبقه بندی در ساختار درختی را به سادگی میتوان با تعریف مناسب کدهای انبارها شبیه سازی نمود. به ترتیبی که در زمان اخذ گزارشها با تعریف شرط به صورت محدودهای از کد انبار بتوان به همان منظوری که از طبقهبندی مورد نظر بوده است دست یافت. مسیر دیگر توجه به تفصیلی انبار و انجام طبقه بندی مورد نظر در درخت تفصیلیها (بخش انبارها) است. با این کار هم میتوانید از امکانات سیستم در مورد کد تفصیلی رخدادهای انبار و با تنظیم شرایط مناسب یا با استفاده از گزارش اختصاصی عملیات انبار ترکیب حساب و تفصیلی به منظور خود برسید.
اگر به جز این موارد نکته خاصی به نظرتان رسید هم لطف بفرمایید - ممنون خواهیم شد.
اما باقی بحث در این پست که در مورد انبار به عنوان محل نگهداری موجودی است. جالب است که در این بحث صحبتهای تمام دوستان صحیح است و کافی است که این مطالب صحیح را به هم پیوند دهیم
منظور از انبار در سیستم ما "محل فیزیکی نگهداری کالا" است. در مقابل چنین فرض میشود که پروژهها یا بخشهای یک خط تولید، "مصرف کننده" کالا میباشند. این هم درست است. اما در برخورد با یکی از این مصرف کنندگان میتوان به دو گونه فکر کرد. فرض کنید که هر کالایی که برای هر پروژه از انبار (اصلی) دریافت میشود به عنوان "تحویل به تولید" لحاظ شود. در این شرایط مصالح پای کار باقی مانده از یک شیفت تولید باید به انبار برگشت داده شوند و دوباره برای شیفت بعدی "تحویل به تولید" شوند. این روش احتمالا برای کاربردهای تولیدی و حداقل برای قسمت زیادی از مواد مصرفی قابل استفاده است.
اما در مقابل روش دیگری هم قابل تصور است که همان تعریف هر پروژه و یا هر بخش از خط تولید به عنوان یک انبار است. هر کالایی که به یک پروژه با شیفت تولید تحویل میشود را میتوان موجودی این انبار دانست - یعنی مثلا به آن انبار وارد کرد یا نقل و انتقال زد. برحسب مصرفی که هر پروژه از این مصالح پای کار انجام داده باشد، رخدادهای تحویل به تولید از همین انبار درج خواهد شد و در اینجا است که مرکز مصرف (بخش تولید با امکان تفکیک به شیفت) قابل درج خواهد بود. این نوع انبارها کاملا با آنچه ما به آن انبار میگوییم و دوستان هم اشاره کردهاند منطبق است - یعنی محل فیزیکی کالا با امکان شمارش و کنترل رفت و برگشت و ...
تصور من این است حتی در برخی از کاربردهای تولیدی هم استفاده از این انبارها مناسبتر باشد - مثلا اگر مواد پای کار در بستهبندیهایی باشند که حتما در یک شیفت تولید تمام آنها قابل مصرف نباشد، حتما بهتر است که از این روش استفاده شود. در مورد پروژهها و کاربردهای پیمانکاری که تقریبا شک ندارم که استفاده از این روش در صورتی که سیستم حالت یکپارچه و متصل با شبکه داشته باشد روش بهتری است. "انبار" یکی از مهمترین اجزاء تشکیلات یک پروژه است و عمده عملیات مربوط به تجهیز کارگاه در رابطه با انیار انجام میشود.
در صورتی که در محل پروژه امکان برقراری اتصال شبکه با سیستم مرکزی وجود نداشته باشد، این روش ممکن است ما را دچار مشکل نماید - چرا که اطلاعات رخدادهای انبار مثلا باید به ستاد منتقل شوند و در آنجا وارد شوند و این حتما مشکل آفرین است. در این شرایط اگر انباردار خودش اقدام به درج رخدادها نکند احتمال خطا و یا مشخص نکردن دقیق کالای وارد یا خارج شده بسیار زیاد خواهد بود. در این شرایط توصیه بنده این است که برای هر پروژه یک سیستم انبار تعدادی - مقداری تهیه شود. انبار(های) پروژه در این سیستم برای هر پروژه انبار(های) اصلی هستند. در دفتر مرکزی سیستمی خواهیم داشت که اطلاعات را از پروژهها جمعآوری و مجتمع میکند. در این سیستم مرکزی است که بحث انبارهای فرعی مطرح میشوند و همان مطالبی که در ابتدای این بحث اشاره کردم.
امیدوارم توضیحات مفید بوده باشند
ارادت